نرگسنرگس، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

جوانه تازه دمیده شده دنیای ما

واکسن دو ماهگی

                                     امروز صبح     واکسن دوماهگی نرگس رو زدیم.2تاپاهاش .و قطره که خوراکی بود. مامان فداش بشه دخترم آنچنان گریه ای کرد از ته دل که دل من و بابا براش کباب شد. الهی قربونت برم عسلم ناراحت نباش زود خوب میشه. اومدم خونه کمی یخ که ریخته بودم تو کیسه پلاستیکی و پیچیدم داخل دستمال گذاشتم   روی پای چپش.کمی شیرخورد و خوابید البته تو خواب گاهی ناله میکنه     ...
27 آذر 1390

میلاد با سعادت علی بن موسی الرضا (علیه اسلام)مبارک باد

خوش به حال کسانیکه امروز به زیارت آقا علی بن موسی الرضا مشرف میشن السلام علیک یا علی بن موسی الرضا   تولد 7ماهگی نرگس خانوم        نرگس جونم دوست داره چهار دست و پا بره اما لیز میخوره خیلی هم اصرار داره دختر گلم خب فعلا خودتو میتونی بکشی جلو همون کار و انجام بده فوت میکنه صداهای مختلف درمیاره روی سرامیک میترسید بیاد فقط دست میزد اما الان حسابی همه جای خونه رو میچرخه سراغ همه وسایل میره و بررسی میکنه کشو ی کمد لباسش رو باز میکرد و لباس هاشو میریخت بیرون مجبور شدم دستگیره تو تا کشوی اول رو دربیارم علاقه داره وسایل زیر تختش رو بکشه بیرون میره زیر عسلی گیر میکنه نمیتونه دور بزنه...
27 آذر 1390

سفرنامه قم

نرگس و مامان نرگس رفته بودن قم زیارت حضرت معصومه(سلام الله علیها) جمکران رفتیم بیت النور رفتیم کتابخانه آیت الله مرعشی رفتیم منزل امام خمینی رفتیم یه عال______________مه گشتیم مادر و دختر خیلی خوش گذشت   و اما نرگس   نرگس خانوم  به همه جاهایی هم که دستش نمیرسید دیگه دستش میرسه...  نرگس سوار بر موتور یاماهاهاهاها ... خب ... همش که نمیشه از این دختر خانوم گفت یه کم هم از مامانش بگیم این هم هنر دست مامان نرگس    و اما محله ما در این روزهای بارانی... ...
27 آذر 1390

تولد 8 ماهگی-سفرنامه مشهد

تولد 8 ماهگی نرگس خانوم همزمان شد با سفر ما به مشهدالرضا ... روز تولد نرگس خانوم که از ساعت تقریبا 3نیمه شب بارون شدید میامد و تقریبا از 4 برف شدیدی میامد که ما ساعت تقریبا 10 از خونه حرکت کردیم به سمت مشهد و ساعت 9:30 شب رسیدیم مشهد.البته مشهد خبری از برف و بارون نبود و فقط سرد بود. حالا دیگه نرگس خانوم به راحتی از در و دیوار میگیره و می ایسته البته اکثرا با یک دست از جایی گرفته وبا دست دیگه مشغول فعالیت های دیگه هست و وسایل منزل رو بررسی میکنه... گاهی اوقات برای چند لحظه دستش رو رها میکنه شب گذشته (8 ماه و 8روز) رفته بود سراغ بوفه و از شیشه بوفه گرفته بود و ایستاده بود بهش گفتم جیزه اونم گفت" جیز"  خلاصه که خیلی ب...
27 آذر 1390